کد مطلب:325948 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

بهائی گری در مشروطه
در زمان انقلاب مشروطه بهائیت رشد خود را تا رسیدن به چندمین فرقه مجزا از یكدیگر و كامل طی كرده بود. بعد از بهاء الله دیگر دین سازی متوقف شد اما پیروان این فرقه ها در قالب شیخیه، بهائیه، بابیه و ازلیه و دیگر فرقه های فرعی كه قبلا نام آنان آورده شد ادامه حیات می دادند.

پس از نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه برای از بین بردن سلطه پادشاهان جبار و خود رأی در كشور با رهبری روحانیت و همراهی مردم برپا گردید. اما این انقلاب با حضور گروهی از روشنفكران غرب گرا از مسیر اولیه خویش منحرف گردید و به نوع جدیدی از استبداد فرهنگی تبدیل گردید كه می توان از آن به استبداد روشنفكری تعبیر نمود.

در زمان مشروطه دولت ایران فاسد بود و سوء مدیریت داشت و به دلیل سوء مدیریت و ولخرجیهای گزاف از لحاظ مالی ضعیف بود و به همین دلیل علمای اصولی ف اصلاحات اجتماعی - مذهبی را تشویق می نمودند و روشنفكران تحصیل كرده در غرب یا متأثر از آنان الگوهای اجتماعی دموكراسی اروپایی را دنبال می كردند.

در این گیر و دار برخی از بابیان كه دوره تجدید نظر در اصول و اعتقادات دینی خود را پشت سر گذاشته بودند به خیل روشنفكران غرب گرا پیوستند و اغلب بهائیان به رهبری عباس افندی دنباله بدعت های مذهبی علی محمد باب و حسینعلی بهاءالله را گرفتند.

آنچه بهائیت برای آن بوجود آمده بود در انقلاب اسلامی مضمحل گشت و نابود شد. اقتدار روحانیت یا مكتب شیعه در این انقلاب احیاء شد كه و مجددا مراجع تقلید در یك شكل رسمی و حساب شده بر مسند اقتدار دولت و ملت نشست. طبیعی است كه در چنین شرایطی عرصه بر آنان كه از ابتدای بنای كارشان بر دشمنی با اقتدار روحانیت بود بسیار تنگ شد.